به گزارش هفت چشمه به نقل از تسنيم، به تازگي فايلي صوتي در فضاي مجازي منتشر شده که ظاهراً منسوب به خانم فاطمه هاشمي –دختر ارشد مرحوم آيت الله هاشمي- است. در اين فايل که گويا دوشنبه نهم اسفندماه سال جاري در دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب ضبط شده، دانشجويي از فاطمه هاشمي سوالي با اين مضمون مي پرسد؛ شما در جماران همسايه حضرت امام بوديد و خانه ايشان را ديده ايد. چرا سبک زندگي شما با حضرت امام که مي گفتند اين انقلاب، انقلاب پابرهانه هاست، اينقدر تفاوت دارد؟
فاطمه هاشمي در پاسخ ميگويد؛ شما از کجا مي دانيد سبک زندگي امام چه بوده؟! آن اتاقي که شما را ميبرند و نشانتان مي دهند، خانه امام نيست. آن دفتر ملاقاتهاي امام بود. من بيشتر از اين وظيفه ندارم درباره زندگي امام و خانواده امام توضيح بدهم...خانه آقاي هاشمي 570 متر بود اما باغ هايي که در اختيار امام بود در جماران بالاي سه-چهار هزار متر بود!
پاسخ به اين ادعا –فارغ از هويت مدعي که در جاي خود آن نيز جاي پرداختن داشته و مي پردازيم- نيازمند رجوع به تاريخ است.
* خانه اي با نماي طاغوتي!
آيتالله امام جماراني از ياران صديق و نزديک امام، روايت دست اول و بيواسطهاي از نحوه ورود و اسکان حضرت امام به محله جماران نقل مي کند که خلاصه آن به شرح زير است؛
بعد از اينکه امام به آخرين مرحلۀ درمان رسيد، پزشکان گفتند که ايشان بايد در يک هواي ملايم و متعارفي باشد. هواي تهران براي امام خوب نيست و هواي قم هم براي امام بدتر است، اصلاً ايشان نبايد برگردند و هرجايي که هواي بهتري هست به آنجا بروند. من يادم ميآيد در ايام پانزده خرداد سال42، حضرت عبدالعظيم بهترين هواي تهران را داشت. مردم ييلاق به حضرت عبدالعظيم ميرفتند. اما حالا ديگر حضرت عبدالعظيم هم هواي مناسبي ندارد. امام به اعتبار هواي قديم و نيز سکونت در مناطق جنوبي تهران پيشنهادشان اين بود که آنجا بروند اما شهرري براي امام مساعد نبود چون هواي آنجا خراب شده بود. دنبال اين بودند که يک جايي را براي امام پيدا بکنند که هواي مناسب دارد. آقاي رسولي (محلاتي) يک جايي در خيابان دربند(منزلي متعلق به شخصي به نام حاج آقا مشرف) سراغ داشت، که به نظرشان رسيد آنجا را براي امام اختصاص بدهند. به امام پيشنهاد شد که يک چنين جايي هست و آقا را به دربند ميبرند. اين ساختمان دربند از داخل چيزي نبود. در سه طبقه بود و هر طبقه فقط يک اتاق و سالني داشت که حتي جايي براي قدم زدن امام هم نبود، امام توي همان سالن کوچک قدم ميزدند. اما نماي بيرون آن، تقريباً طاغوتي بود. نماي سنگي داشت، بلند بود و يک پنجرهاي بود که امام از همان طبقهاي که ساکن بودند، جلوي پنجره ميآمدند و جواب احساسات مردم را ميدادند. جمعيت هم زياد به ملاقات امام ميآمدند. ديگر مرتب شبانه روز ملاقات ميشد.

منزلي که از نظر امام(ره) نماي طاغوتي داشت
امام از ابتدايي که وارد اين منزل شدند از وضعيت داخل منزل ناراحت بودند. من خودم يکبار با احمدآقا رفتيم و ميخواستم آقا را ببينم، ديدم ايشان روي يک تختي در يک نيمچه اتاقي نشسته و پاهايشان آويزان است. مشغول مطالعه بودند. رفتيم آنجا نشستيم و عرض ارادت کرديم و با احمدآقا هم برگشتيم. من ديدم آنجا يک نيمچه اتاق است، واقعاً نميشود گفت يک اتاق. اگر ملاقاتي هم داشته باشند بايد توي اين سالن باشد. يعني هيچ وسيله و امکاناتي براي استراحت امام نيست.
* اولتيماتوم 48 ساعته امام
احمدآقا ظاهراً رفته بودند قم. امام آقاي رسولي را صدا ميزند و ميگويد آقاي رسولي من ظرف 48 ساعت به شما مهلت ميدهم، اگر يک منزل مناسبي براي من پيدا کرديد که ميروم به آن منزل، اگر نشد من به قم بر ميگردم. آقاي رسولي ميفهمد وقتي امام يک چنين تهديدي ميکند حتماً عين آن را اجرا خواهد کرد. لذا تلفني به احمدآقا خبر ميدهد که سريع بياييد که آقا اخطار کرده که من به قم ميروم.

اولتيماتوم 48ساعته امام(ره) براي تخليه اين منزل
احمدآقا سراسيمه به منزل ما آمد و گفت فلاني امام تهديد کرده و به همين جهت بايد سريعاً يک جايي پيدا کنيم. گفتم جايي که بايد پيدا بشود چهجور جايي است؟ گفت اين را آقاي رسولي از امام پرسيده است که " آقا شما که ميفرمائيد يک جاي مناسب پيدا بشود، چه جايي براي شما مناسب است؟ " امام فرمودند که مثل آن منزل حاج آقاي شما (پدر آقاي رسولي که از دوستان قديمي حضرت امام بود) در امامزاده قاسم. پدر آقاي رسولي آنجا ساکن بودند که خانه اي محقر و در ده امامزاده قاسم بود. در گذشته امام روزها از آن منزلي که براي ملاقاتهايشان اجاره کرده بودند ميآمدند به منزل آقاي رسولي و در آنجا مينشستند. فرمودند يک همچين جايي.
* چيزي شبيه همان خانه تنگ و تاريک نجف!
در نهايت منزل آيتالله امام جماراني براي سکونت امام پيشنهاد مي شود و ايشان در ادامه نقل مي کند؛ «عصر آن روز حاج احمدآقا ميرود خانم را ميآورد، دو نفر از خانم ها هم همراه ايشان بودند. آمدند منزل و ما را ديدند و سلام و عليک و احوال پرسي کرديم بعد به ايوان بالا که رفتند به احمدآقا گفتند اين منزل همان منزل تنگ و تاريکي است که ما در نجف داشتيم. ما آنجا گرفتار اينجور منازل بوديم حالا هم بايد گرفتار همين منازل باشيم؟ من به هيچ وجه موافق نيستم. مرحوم احمدآقا گفته بود اگر شما اينجا را نپسنديد امام ميروند قم و مشکل براي همه ما درست ميشود. شما موقتاً اينجا را قبول کنيد تا بعد سر فرصت ما يک جاي مناسبي را پيدا ميکنيم. ايشان بالاجبار قبول کرد.» و به اين ترتيب حضرت امام در 28 مرداد ماه سال 1358 وارد محله جماران شده و تا پايان عمر شريف خود در همان خانه ساده زندگي مي کنند.

منزل امام در جماران
* مي خواهيد مرا جهنمي کنيد؟!
اما مگر منزل و زندگي حضرت امام در نجف چگونه بود که همسر ايشان آنگونه از آن ياد مي کنند؟ آيت الله مسلم ملکوتي از شاگردان قديمي حضرت امام که در نجف نيز با ايشان بوده است در کتاب خاطرات خود (چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامي) در اين خصوص مي گويد؛
«اين منزل در شارع الرّسول قرار داشت و آقاي شيخ نصر الله [خلخالي] آن را اجاره و تهيه کرده بود. اين منزل دو طبقه داشت و در هر طبقه دو اتاق که مساحت هر کدام دوازده متر بود، وجود داشت. يکي از اتاق ها مخروبه بود و قابل استفاده نبود و چون آشپزخانه اش کوچک بود، ظروف و چراغ غذا را در حياط مي گذاشتند.
هنگام ورود امام به نجف، يکي از اطاق ها براي امام اختصاص يافت. ... حضرت امام به مدت 15 سال در اين خانه اجاره اي مانند ساير طلاب معمولي زندگي کرد. بارها نزديکان خواستند يک کولر بر يکي از اتاق ها نصب کنند، اما امام با لحن شديد فرمود: "شما دست به يکي کرديد تا مرا جهنمي کنيد." و مانع از اين کار شد. تا اينکه پس از چند سال، ديگر به اصرار زياد برخي اعاظم قبول کردند يک پنکه در آن گذاشته شود.
اتاق بيروني حضرت امام با زيلوهاي فرسوده پوشيده شده بود. يک وقت برخي نزديکان عرض ميکنند: "اين ها مناسب منزل شما نيست اجازه بدهيد آنها را تعويض کنيم." امام در جواب مي فرمايد: "مگر منزل صدر اعظم است؟!" و اجازه تعويض نمي دهد.»
* از تحريف تا تهمت...
آنچه فاطمه هاشمي درباره باغ هاي چند هزار متري جماران و خانه امام(ره) مي گويد را بايد چيزي فراتر از تحريف سيره امام ارزيابي کرد.
حضرت امام در فرازي مهم از پيام برائت از مشرکين حج سال 1366 (6 مردادماه) مي نويسند؛ «متواضعانه و به عنوان يک پدر پير از همه فرزندان و عزيزان روحاني خود ميخواهم که در زماني که خداوند بر علما و روحانيون منت نهاده است و اداره کشور بزرگ و تبليغ رسالت انبيا را به آنان محول فرموده است، از زيّ روحاني خود خارج نشوند و از گرايش به تجملات و زرق و برق دنيا که دون شأن روحانيت و اعتبار نظام جمهوري اسلامي ايران است، پرهيز کنند و بر حذر باشند که هيچ آفت و خطري براي روحانيت و براي دنيا و آخرت آنان بالاتر از توجه به رفاه و حرکت در مسير دنيا نيست که بحمد اللَّه روحانيت متعهد اسلام امتحان زهدگرايي خود را داده است، ولي چه بسا دشمنان قسمخورده اسلام و روحانيت بعد از اين براي خدشهدار کردن چهره اين مشعلداران هدايت و نور، دست به کار شوند و با کمترين سوژهاي به اعتبار آنان لطمه وارد آورند که ان شاء اللَّه موفق نميشوند.»
و يا ايشان در جلد 21 صحيفه (صفحه 99) مي فرمايند؛ «من اکثر موفقيتهاي روحانيت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامي در ارزش عملي و زهد آنان ميدانم. و امروز هم اين ارزش نه تنها نبايد به فراموشي سپرده شود، که بايد بيشتر از گذشته به آن پرداخت. هيچ چيزي به زشتي دنياگرايي روحانيت نيست. و هيچ وسيلهاي هم نميتواند بدتر از دنياگرايي، روحانيت را آلوده کند. چه بسا دوستان نادان يا دشمنان دانا بخواهند با دلسوزيهاي بيمورد مسير زهدگرايي آنان را منحرف سازند؛ و گروهي نيز مغرضانه يا ناآگاهانه روحانيت را به طرفداري از سرمايه داري و سرمايه داران متهم نمايند. در اين شرايط حساس و سرنوشت سازي که روحانيت در مصدر امور کشور است و خطر سوء استفاده ديگران از منزلت روحانيون متصور است، بايد بشدت مواظب حرکات خود بود.»
مردي الهي و چنين ريزبين و تيزبين که به روشني ميداند کوچک ترين لغزش و ماديگرايي از سوي يک روحاني منسوب به انقلاب و جمهوري اسلامي چه تاثير سوئي بر اعتماد مردم به عنوان ولي نعمتان و صاحبان اصلي اين اقلاب و حرکت تاريخي ميگذارد، چطور ميتواند به خود اجازه دهد در برابر مردم نوع و سبکي از زندگي را نشان دهد و در خلوت سبکي ديگر را؟!
* خاطرهسازان نميميرند!
انتساب مسائل جنجالي به حضرت امام شايد يکي از ارثيه هاي مرحوم آيت الله هاشمي براي فرزندانش باشد. آن مرحوم نيز با نقل برخي خاطرات قابل تامل، مسائلي را به امام نسبت داده بود؛ از جمله اينکه ايشان موافق حذف شعار «مرگ بر آمريکا» بوده اند!
مرحوم هاشمي در گفتوگو با ماهنامه مديريت ارتباطات 25 ارديبهشت 1389 در پاسخ به اين سوال که «درباره خاطرات شما نکتهاي است که درباره حذف شعار «مرگ بر آمريکا» آورديد و گفتيد امام با حذف اين شعار موافق بودند. انتشار اين مطلب در خاطرات شما واکنشهاي تندي را به همراه داشت و جوسازيهاي سياسي زيادي عليه آن شد. ميخواهيم آن خاطره را نه به شکل مکتوب، بلکه از زبان شما بشنويم که واقعيت آن چه بود؟» مي گويد؛ تمام مطلب همان بود که نوشته بودم. الان هم دقيقا يادم نيست که چه نوشتم...»
اما هاشمي چه در اين باره چه نوشته است؟ تمام مواردي که هاشمي در کتب خاطرات خود در اين زمينه نقل کرده 4 مورد زير است؛
1- احمد آقا تلفن کرد و اطلاع داد، امام با پيشنهاد قطع شعار «مرگ بر آمريکا و مرگ بر شوروي» از رسانههاي دولتي موافقت کردهاند و پذيرفتهاند که بگويند به امر امام قطع شده است. 16 فروردين 1362
2- ظهر احمد آقا آمد. اعترافات تودهايها را به ايشان دادم که بخوانند و به اطلاع امام برسانند. قرار شد از طرف امام رسما به صداوسيما ابلاغ کنند که [شعار] مرگ بر آمريکا و مرگ بر شوروي را که در شعارهاي مردم ميآيد، حذف کنند و دوستان ديگر هم موافقاند. 20 فروردين 1362
3- جلسه شوراي مرکزي حزب [جمهوري اسلامي] داشتيم. درباره دستور امام براي حذف شعارهاي مرگ برآمريکا و «مرگ بر شوروي» بحث داشتيم که شيوه حذف آن ـبه صورتي که عکسالعمل بدي نداشته باشد ـ انتخاب شود. اول ارديبهشت 1363
4- [آقاي امام موسوي] نماينده شوشتر هم آمد و پيشنهاد قطع شعار مرگ برآمريکا و شوروي را ميداد. گفتم به طور اصولي تصميم گرفتهايم، امام هم موافقت کردهاند ولي منتظر فرصت هستيم . 14 تير 1363
اين ادعا در ابتداي کار دولت يازدهم – و در آغاز مذاکرات دولت با آمريکا بر سر پرونده هسته اي- يک بار ديگر در کانون توجهات رسانه اي و سياسي قرار گرفت و حميد انصاري قائم مقام موسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام خميني(س) در گفت و گويي درباره آن گفت؛ «انشاءالله موسسه زواياي مختلف اين موضوع را به عنوان يک پروژه تاريخي بر اساس اسناد موجود در موسسه و وزارتخارجه و صدا و سيما و ديگر نهادها بررسي و نتايج آن را منتشر خواهد کرد.» که ظاهراً هنوز هم پس از گذشت چهار سال موسسه پاسخي براي آن نيافته است و يا صلاح نديده ارائه کند! (گرچه حضرت امام در سخنراني ها و پيام هاي پايان عمر شريف خود –بخصوص در پيام پذيرش قطعنامه و وصيت نامه- به صراحت پاسخ چنين ادعاهايي را داده اند.)
* چرا تحريف و تهمت؟!
آنچه فاطمه هاشمي درباره سبک زندگي امام ادعا مي کند، مرزهاي تحريف را درنورديده و نوعي تهمت به حساب مي آيد که اصلي ترين دليل آن را مي توان اينگونه بيان کرد؛ حال که به هر دليل نمي توانيم راه زندگي ساده امام را در پيش بگيريم، پس بياييد با تحريف و تهمت به امام، زندگي ايشان را مانند خود جلوه دهيم تا از انزجار و بدبيني مردم نسبت به تجملات و اشرافيگري خلاص شويم!
در اين ميان به نظر مي رسد وظيفه بيت امام راحل و موسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام خميني(س) در پاسخ به اين ادعاي سخيف از سايرين سنگين تر است چرا که اين بار ديگر سخن بر سر فلان موضع سياسي نيست. نسبتي سنگين و بس ناروا به پرچمدار دفاع از پابرهنگان و مستضعفان عصر جديد داده شده که سکوت در برابر آن به هيچ عنوان پذيرفتني نيست و در مرحله بعد نيز بايد منتظر بود و ديد مدعي العموم در برابر اين توهين و تهمت آشکار چه واکنشي از خود نشان خواهد داد. به وظيفه قانوني و انقلابي خود عمل مي کند يا گرفتار رودربايستي مي شود؟!
انتهاي پيام/